یاسینیاسین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

یاسین فرشته کوچولوی خدا

سفر به تهران

عزیز دلم بالاخره بعد از ماهها تلاش تونستم دو روز مرخصی بگیرم تا بریم تهران هم بابا بره بازار برای مغازه خرید کنه هم من برم اداره مرکزی برای یکسری کارهاو 4 و 5 و6 اردیبهشت رفتیم تهران. سه شنبه(3 اردیبهشت)ساعت 4 از رشت حرکت کردیم و ساعت 8 رسیدیم خونه آقا بزرگ(خونه ایی که آقا بزرگ تو تهران خریده تا بچه ها وقتی می رن تهران جایی داشته باشن). تا رسیدیم تو و بابایی رفتید بیرون خرید کننین. من هم خونه رو جارو کشیدم و تمیز کردم چون از عید کسی نیومده بود و حسابی همه جا رو گرد و غبار گرفته بود.  صبح زود بابا رفت بازار و منو تو هم ساعت 10 رفتیم عباس آباد، اداره مامانی تا ساعت 13 اونجا بودیم. کلی برای همکارای مامان لوس بازی درآوردی و دل همه روبرد...
9 ارديبهشت 1392

اولین سفر

اول آبان سال 90 وقتی یاسین جون 5 ماهش بود سه تایی با هم رفتیم دبی، قبل از سفر همه بهم می گفتن نرو بچه کوچیک داری، اذیتت می کنه سفر خوش نمی گذره و....... اما منو بابایی تصمیم گرفته بودیم که بریم. ساعت7:30 دقیقه با هواپیمایی ماهان پرواز داشتیم. صبح ساعت 8 از رشت حرکت کردیم به سمت تهران(( رفتیم خونه تهران که آقا جون خریده تعطیلات بریم اونجا)) استراحت کردیم ساعت 5 حرکت کردیم به سمت فرودگاه. ساعت 45/7 پرواز کردیم و ساعت 9 رسیدیم فرودگاه دبی. از هتل سیتی سیزن اومدن دنبالمون و ساعت 11 رسیدیم هتل، هتل مجلل و تمیزی بود با آبمیوه ازمون پذیرایی کردن تا اتاقامونو تحویل دادن. و بعد از جابجایی خوابیدیم و صبح ساعت 8 بیدار شدیم و رفتیم صبحانه خوردیم....
4 دی 1391
1