یاسینیاسین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

یاسین فرشته کوچولوی خدا

معذرت خواهی مامان

وای وای غیبتم خیلی طولانی شد .  وقت نکردم برای پسر گلم مطلب بزارم و یا عکساشو آپلود کنم. داشتن مامان خبرنگار این دردسراروهم داره. عزیزم. امروز دقیقا 3 سال و  یه ماهته مامان جون برای خودت مرد شدی. کلاس زبان میری . کلاس ژیمناستیک می ری و کلی برای خودت برو بیایی داری .  تو تموم این روزا و شبایی که گذشت مامان نتونست به خاطر هجمه کاری زیاد بهت برسه  و اگه مادر جون و مامان خورشید نبودن به تنهایی از عهده بزرگ کردن تو بر نمی یومد. تو این یه سال اتفاقای زیادی افتاد،  که نمی تونم الان همه رو برات بیارم اما قول می دم از خیلی هاش برات بنویسم. از سفرامون، از تولدت، از .............. دوست دارم زندگی مامان" باسین گلم&...
23 تير 1393

شعرای یاسینی

سلام پسر گل من. خیلی وقته که نتونستم برات مطلب جدید بزارم سرم شلوغ بود( البته تنبلی هم کردم) مامن طلا تو این مدت اتفاقای زیادی افتاد و تو هم روز به روز بزرگتر شدی و با شیرین کاریهای جدید. تابستون مهد کودک نمی ری و مامان خورشید زحمت می کشه تو رو نگه می داره و تو هم تا میتونی مامان خورشیدو اذیت میکنی. البته اون خیلی خیلی دوست داره و هیچی نمیگه الان یه عالمه شعر جدی یاد گرفتی، یه توپ دارم قلقلیه ( البته تو می گی گلگلی و من کلی می خندم) اتل متل توتوله ( من عاشق اون انغوذی گفتن با لهجتم، البته مامانی همه شعراتو با صدات ضبط کرده تا وقتی بزرگ شدی گوش بدی و کیف کنی) عمو زنجیرباف، بله ( وقتی من میگم بابا اومده تو درو نگاه میکنی با تعجب...
22 مرداد 1392

چگونه بچه خود را از شیر بگیریم؟!

سلام سلام صد تا سلام خدمت همه مادرای خوبی که دارن این وبلاگ رو میبینن. میدونم که همه مامانا نگران اینن که چه جوری بچشونو از شیر بگیرن که این ملوسکا زیاد آسیب نبینن. آخه من از امروز دارم برای ترک شیر یاسین اقدام می کنم. برام دعا کنید یاسینی زیاد اذیت نشه چون با گریه اون منم گریه می کنم و........ کلی تو اینترنت گشتم و مطالعه کردم تا ببینم چه جوری باید این کار رو بکنم و این مطالب رو پیدا کردم واینجا می یارم تا همه ازش استفاده کنن. چگونه بچه خود را از شیر بگیریم گاهی مادران ناخواسته از روی محبت و یا تنبلی و کم حوصلگی،کودک خود را در ماههای آخر شیر دهی بیشتر از گذشته به شیر خود وابسته می کنند در حالیکه لازم است در ماههای آخر، شیر د...
4 خرداد 1392

تولد دو سالگیت مبارک

 سلام و صد تا سلام به روی گل زیبای خودم عشق مامانی. امروز روز تولدت توست ساعت 7:45 دقیقه صبح تو بیمارستان آریا رشت به دنیا اومدی. اونروز از بین 10بچه به دنیا اومده تو تنها پسری بودی که به دنیا اومدی یه پسر خوشگل مامانی. وقتی ساعت 12 برای اولین بار دیدمت اشک شوق توی دیدگانم جمع شده بود و قلبم لبریز از عشق، از خوشحالی نمی دونستم باید چیکار کنم بابایی هم اونقدر با ذوق تو رو نگاه میکرد که عشق از وجودش لبریز میشد. عزیز دل مامان خیلی دوست داریم. البته جشن تولدت هم هفته بعد می گیریم چون مامان خورشید و عمه طلیعه رفتن تهران، به خاطر همین پنجشنبه هفته بعد( 2 خرداد) یه جشن کوچولو  برات میگیریم قربونت برم اینم اولین عکسی...
24 ارديبهشت 1392

تولدت مبارک عزیزم

پسر عزیزم امروز با شکوهترین روز هست روزی که آفریدگار تو را به جهان هدیه داد به زمین خوش آمدی فرشته مهر و زیبایی چه لطيف است حس آغازي دوباره ... چه زيباست رسيدن دوباره   به روز زيباي آغاز نفس كشيدن ...   و چه اندازه عجيب است ... روز ابتداي بودن ... وچه اندازه شيرين است امروز ... روز ميلاد تو ... روز تو ... روزي كه آمدي ... تولدت مبارک عزیزم   ...
24 ارديبهشت 1392

نقاشی های ترانه

ترانه جون من(دخترعمه یاسین) امسال رفته کلاس اول و یاسینو خیلی دوست داره. این نقاشی‌ها رو به عشق یاسین کشیده( البته عمه طلیعه کشیده و ترانه جون رنگش کرده) اون روز که این نقاشی رو کشیده بود با ذوق تمام در خونمون رو زد( آخه همه ما با عمه ها تو یه آپارتمان زندگی می کنیم) گفت: زندایی اینا رو برای یاسین هدیه می دهم نگهشون دار تا همیشه داشته باشه. منمبرات اسکن کردم تا همیشه داشته باشی ...
14 ارديبهشت 1392

اولین نقاشی یاسین

قربون پسر گلم برم. عزیز دل مانی . اولین باری که بهت مداد دادم تا برام نقاشی بکشی این خطای خوشگلو ترسیم کردی. تو 14 ماهگیت اینو کشیدی اما مانی یادش رفته بود این نقاشی رو کجا گذاشته. الان که پیدا کردم برات میزارم. امیدوارم مثل مامانت به نقاشی علاقه مند باشی گلم. ((قربون اون دستای کوچولوت با انگشتای زیبات برم)) ...
14 ارديبهشت 1392

جملات کوتاه و اس ام اس های زیبا در مورد مادر

مادر جوانی‌هایت را با بچگی‌هایم پیر کردم ... مرا به موی سپیدت ببخش مادر !!!   چه تاثیر دلنشینی دارد " غصه نخور ، درست میشود " گفتن های مادر ، اثرش را هزار قرص آرامبخش قوی ندارد . از مرگ نمی ترسم من فقط نگرانم که در شلوغی آن دنیا مادرم را پیدا نکنم ... آلبرت انیشتین: یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را، کلماتی مثل : بابا، مامان، پدربزرگ … سرم را نه ظلم می تواند خم کند ، نه مرگ ، نه ترس ، سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم می شود مادرم ؛ از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز، روز توست ... من بدهکار توام ای مادر همه جانی که به من بخشید...
10 ارديبهشت 1392